در پایان سده چهارم و آغاز سده سوم پیش از میلاد مسیح، که مصر پایگاه فرهنگ و هنر یونان گردید، بطلمیوس اول[۱۲]
از سرداران اسکندر مقدونی (۳۲۱-۲۸۳ ق.م) به اعتلای فرهنگ و هنر یونان همت گماشت و توجه برجستهترین دانشمندان یونان، آسیای صغیر و پارهای از کشورهای دور و نزدیک به مصر جلب شد. بطلمیوس در کنار کاخ مسکونی خود در شهر اسکندریه جایی را با نام “موزه” مشتمل بر یک دانشگاه بزرگ، کتابخانه، آزمایشگاه، رصدخانه و باغ گیاهان و جانوران تاسیس کرد، ولی پس از بطلمیوس این فکر دنبال نشد و از این “موزه” فقط اشارههایی در کتابها باقی مانده است. افراد عادی یونان هرچند که خود اشیاء هنری گرانقیمت را جمعآوری نمیکردند، موقعیت دیدن آنرا داشتند؛ زیرا در پرستشگاههای یونان اشیاء نفیسی به جهت ارزش معنوی آنها گردآوری میشد و مردمی که برای نیایش به این اماکن میرفتند از دیدن آنها بهرهمند میشدند. گرچه بنابر روایت ایلیاد[۱۳]، حماسه معروف یونان، در یونان باستان نجبا و اشراف مجموعههای خصوصی گردآوری میکردند.
استفاده از آثار هنری در روم باستان به نحو دیگری بود. سرداران رومی نخبه غنایمی را که طی جنگها به دست میآورند، در شهر روم در پارکها و حمامها و سایر اماکن عمومی به نمایش میگذاردند و عامه مردم میتوانستند از آنها دیدن کنند.
در قرون وسطی (۵۰۰ تا ۱۴۵۰ م.) در غرب و در شرق به علت فقدان نظام مالی و بانکی صحیح، ثروتمند بودن با مالکیت اشیاء گرانقیمت و ممتاز مترادف بود؛ زیرا ثروتمندان و صاحبان سرمایهها با خرید و گردآوری آثار هنری و نایاب نقدینههای خود را از خطرهای متعدد نجات میدادند. علاوه بر آن، اماکن مذهبی نیز در مشرق زمین و بخصوص کلیساهای مسیحی در مغرب زمین دارای انواع مختلف اشیاء نادر از قبیل جواهرات و زیورها، سلاحهای جنگی مزین به سنگهای گرانبها و پارچههای نفیس بودند. ثروت کلیساها از نظر اشیاء قیمتی بیحساب بود و کلیساها از اندوختههای خود مراقبت کامل میکردند و مجموعهها فقط در موقعیتهای استثنایی به تماشا گذاشته میشد.
در دوره رنسانس (از قرن ۱۴ تا ۱۶ م.) به سبب دگرگونیهای اساسی و تحولات فکری که در جوامع اروپایی پدید آمد، صاحبان مجموعهها دیگر به مجموعه خود فقط به چشم سرمایه مالی نگاه نمیکردند، بلکه به ارزش هنری و فرهنگی آنها نیز پی بردند و بدین جهت مجموعهها از مخفیگاهها در آمده، به درون تالارهای نمایش منتقل شدند. در این هنگام داشتن مجموعهای از اشیاء هنری نه تنها علامت ثروت بلکه نشاندهنده علاقه صاحبان آنها به هنر و فرهنگ نیز بود. حتی دانشمندان و علاقمندان به آثار هنری عدهای را برای گردآوری آثار نخبه به نقاط مختلف جهان نیز میفرستادند. آنان با فزونی یافتن تعداد اشیاء مجموعهها، از کارشناسان و افرادی که اطلاعاتی در زمینههای مختلف فرهنگی داشتند دعوت میکردند تا اشیاء را مطالعه کنند و مقالاتی درباره آنها بنویسند. برای نمایش آثار هنری حجیم خود مانند مجسمه و تابلوهای بزرگ نقاشی، اتاقهایی نورگیر با طول زیاد و عرض کم ساختند و آنرا گالری نامیدند. برخی از مجموعهداران نیز با الهام از “موز”[۱۴] گالریهای خود را “موزه” نامیدند. از آن پس واژه موزه در دوره رنسانس درباره مجموعههای هنری متداول گشت. از ویژگیهای این موزههای اشرافی یکی این بود که محل گردآوری اشیاء بودند و دیگر اینکه بازدیدکنندگان آنها تعدادی معدود و منحصر به گروههای خاص بودند. (نفیسی،۱۳۸۰)
۴-۲ تاریخچه موزه در ایران
در دربار پادشاهان و دیوانخانههای ایران، اتاقهایی با عنوان “عتیقه خانه”، “عجیب خانه” یا مواردی شبیه به آنها، برای حفظ آثار قدیمی و عجیب و غریب یا جواهرات و هدایای سلاطین و بزرگان جهان وجود داشته که میتواند نوعی “موزه سلطنتی” به شمار آید. با پایتخت شدن تهران و بنای قصرهای سلطنتی و حکومتی، اندک اندک در قصرهای فتحعلی شاه، نشانههای پدید آمدن غرفههایی برای نگهداری آثار گرانبها مشهود گردید.
نخستین موزه دولتی ایران، توسط ناصرالدین شاه قاجار تاسیس شد. او با هدف آشنایی با ملل اروپایی، سه بار به اروپا سفر کرد و بعد از بازگشت از نخستین سفر خود، در سال ۱۲۹۰ ه.ق تصمیم به ایجاد یک موزه خصوصی در ارگ سلطنتی گرفت. ناصرالدین شاه در آغاز یکی از تالارهای وسیع عمارت خروجی باغ گلستان را که بنای آن بین شمس العماره و گوشه شرقی باغ قرار داشت به موزه اختصاص داد.
محمد حسن خان صنیعالدوله، ملقب به اعتمادالسلطنه از مقربان دربار ناصرالدین شاه و وزیر انطباعات وی بود. وی در سال ۱۲۹۰ درباره موزه چنین مینویسد: “موزه در اصطلاح اهالی فرنگ عبارت است از مکانی که مخزن آثار قدیمه، اشیاء بدیعه و نفایس و مستظرفات دنیاست و از هر نوع تحفه و یادگاری که در آن مخزون و موضوع است…” در سال ۱۲۹۴ ه.ق در روزنامه ایران[۱۵] مینویسد: “طرف راست این تالار اتاقها و تالارهایی است که در این اوقات مخصوص، موزه دولتی شده است. در این موزه بسیاری اسباب نفیس و گرانبها گذاشته شده و همه اسبابها را روی میزها و غیره به قاعده و درست چیدهاند.”
اما به نظر میرسد که این موزه در مقایسه با موزههای اروپا چندان مورد رضایت ناصرالدین شاه نبود. زیرا وی تصمیم گرفت که موزه جدیدی بسازد. در نتیجه دستور داد تا عمارت قدیمی سمت شمال باغ گلستان را خراب کردند و تالار موزه، سرسرا، حوضخانه و ملحقات آنرا ساختند. ساختمان بنای موزه جدید در سال ۱۲۹۳ ه.ق به اتمام رسید. این تالار بعدها به تالار سلام و تالار تاجگذاری مشهور گشت که در ضلع شمال غربی باغ گلستان قرار دارد .
اعتمادالسلطنه درباره این موزه مینویسد: “موزه همایونی مشحون از جواهرات گرانبها، ظرایف، نفایس، اشیاء و آثار علمیه و مهمات حربیه قدیمه، آلات و ادوات متنوعه و مصنوعات ازمنه سفاله و تمثیل نگارندههای بیمثل روزگار و پردههای نقاشیهای مشهور و حاصل صناعی کارخانههای معروف و ظروف چینی و بلورآلات، مسکوکات قدیمه با صدر سلاطین معظم ایران و غیره است.” از یادداشتها و نوشتههای محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در روزنامه ایران، چنین برمیآید که آرایش و تنظیم تالار موزه و چیدن اشیاء و نصب تابلوها، حدودا سه سال طول کشیده است.
در شماره ۲۹۰ روزنامه ایران و به تاریخ ۱۲۹۳ ه.ق چنین آمده است: “هر کس از جواهر گرانبها و اشیاء نفیسه قدیمه از قبیل ظروف و مسکوکات و اسلحه و پرده نقاشی و غیره داشته باشد به جهت اتاق موزه همایونی لازم است به دارالطباعه آورده و به صنیعالدوله بنمایاند که به قیمت عادلانه و عادله به جهت دیوان همایون اعلی ابتیاع خواهد شد.”
در سال ۱۳۱۶ شمسی بخش عمدهای از آثار این موزه به دستور رضاشاه به خزانه بانک ملی انتقال یافت.
بعد از عهد ناصری و در زمان مظفرالدین شاه، توجه محسوسی به معارف و علوم جدید مبذول میگشت؛ عمده دلیل این امر بازگشت دانشآموختههایی بودند که در دانشگاههای اروپایی تحصیل کرده و فارغالتحصیل شده بودند و به اصطلاح با مظاهر تمدن جدید آشنا شده بودند.
از جمله افراد تحصیلکرده در آلمان که پس از اتمام دوره تحصیلی خود به وطن بازگشت، مرتضی قلی هدایت ملقب به صنیعالدوله بود. وی در سال ۱۳۲۱ ه.ق به ایران بازگشت و در سال ۱۳۲۴ ه.ق به ریاست اولین مجلس شورای ملی ایران انتخاب شد. بعد از وی در سال ۱۳۲۷ ه.ق در کابینه اول سپهدار تنکابنی به وزارت معارف و اوقاف منصوب گردید. وی اولین کسی بود که در همان دوران به فکر ساماندهی به وضع کاوشهای تاریخی در قالب ایجاد یک موزه و ادارهای به نام اداره کل عتیقات بود اما به مقصود خود نرسید. بعدها در زمان وزارت مرتضی خان ممتازالملک و ابراهیم حکیمی در سالهای ۱۲۹۵ و ۱۲۹۷ ه.ش اداره عتیقات یا باستانشناسی زیر نظر جلالالملک تاسیس شد. به دستور مرتضی خان ممتازالملک و در سال ۱۲۹۵ ه.ش، موزه ملی یا موزه معارف در شمال مدرسه دارالفنون واقع در ضلع غربی خیابان ناصر خسرو تاسیس شد. این موزه دارای ۲۷۰ قلم شیئ بوده که ۱۵ قطعه مفرغ، ۱۵۸ قطعه کاشی و سفال و شیشه، ۹ عدد سکه و ۵۴ قبضه جنگ افزار، ۷ قطعه مهر، استخوان، سنگ، یک مجسمه گچی، ۵ لنگه در، ۸ قطعه مرقع و ۱۳ قطعه پارچه بود که به وسیله کارمندان اداره عتیقات جمعآوری و همچنین تعدادی نیز توسط مردم اهدا شده بود. در زمان رضاشاه و بعد از خرید ساختمانهای عمارت مسعودیه تهران، برای وزارت معارف، آثار موجود در موزه ملی را به این عمارت منتقل نمودند. این آثار در سالهای ۱۳۱۶-۱۳۱۵ ه.ش به ساختمان جدید ایران باستان منتقل گردید. (زاهدی و همکاران،۱۳۸۷).
۵-۲ دسته بندی موزهها
موزهها در اولین گام تاسیس خود فقط مجموعهای از آثار هنری و تاریخی بودند که آن هم در معرض دید افرادی خاص قرار داشت. در واقع این موزهها مجموعه یا کلکسیونهای آثار مختلفی بودند که وحدت موضوعی یا مکانی در آنها دیده نمیشد و صرفا جهت جمعآوری اشیاء اهمیت داشت. اما با افزایش آثار، نیاز به توجه دقیقتر به این مجموعهها احساس شد. همزمان با این اتفاق شاخههای مختلف علوم نیز شکل گرفتند. در این مرحله موزهها از شکل انباری جهت نگهداری آثار فاصله گرفتند، نگاه علمیتر به آنها شد و موزهداری معنای طبقهبندی آثار رابه خود گرفت. از همین رو اگر پیش از این در یک موزه همه نوع آثاری یافت میشد، در این مرحله موزهها با تعریف علمی دسته بندی شدند و هر کدام به تناسب به شکل موضوعی طبقهبندی شدند (حبیبیزاد، ۱۳۸۹).
اما آنچه در طبقهبندی موزهها مطرح است فقط دستهبندی موضوعی نیست که این نوع دسته بندی را میتوان به نوعی مهمترین آنها دانست. ساختمان موزهها ابتدا کاربری موزه نداشت و فقط برای نمایش آثار استفاده میشدند. کمکم این نتیجه حاصل شد که طراحی موزهها باید به شیوهای خاص صورت گیرد و توجه به معماری داخلی و خارجی موزهها افزایش یافت. امروزه مفهوم واژههایی چون میراث گستردهتر شده است و توجه زیادی معطوف به میراث ناملموس شده است. در گذشته میراث فرهنگی را تنها در اشیاء ماندگار و جاویدان میدیدند، اما امروزه این دیدگاه تغییر کرده و مفهوم جدید آن عبارتست از آمیزه پیچیدهای از طبیعت و تاریخ، آداب و رسوم و زبان و سنتها (حبیبیزاد، ۱۳۸۹). این تغییر و ورود به دوره پست مدرن با ویژگیهای خاص خود تاثیرات زیادی بر علم موزهداری گذاشته و باعث شده آثار زیادی شامل آثار موزهای شوند و مکانها و پدیدههای زیادی که پیش از آن به آنها توجه نمیشد به عنوان نوعی ویژه از موزه مطرح شود.
آمبروس و پین[۱۶] دستهبندی خود را از موزهها بدین شکل مطرح میکنند:
۱-۵-۲ طبقهبندی براساس مجموعهها
موزههای عمومی
موزههای باستان شناسی
موزههای هنر
موزههای تاریخی
موزههای مردمنگاری
موزههای تاریخ طبیعی
موزههای علمی
موزههای زمین شناسی
موزههای صنعتی
موزههای نظامی
۲-۵-۲ طبقهبندی براساس اداره کننده
موزههای دولتی
موزههای شهری
موزههای دانشگاه
موزههای مستقل (خیریه)
موزههای ارتش
موزههای شرکتهای تجاری
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |