اردیبهشت 8, 1403

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 305

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

آینه‌ی هفت‌جوش-خورشید

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

اوقات‌تلخی(ترش‌رویی، عصبانیت)

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

بدلی-تقلبی-جنس بد

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

دست پاک-درستکار

بد قلق-بد عادت-بد ادا

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

جاده کشیدن-راه درست کردن

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

از زبان افتادن-لال شدن
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده
رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا

چارچار زدن-بی حیایی کردن

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

دک کردن-از سر وا کردن

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

پرت شدن-دور افتادن از مطلب

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

پیش کسوتی-قدمت و برتری

 

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

دست علی به همراه-علی یارت باد

آدم ثانی(حضرت نوح)

 

درز را آب دادن-از راه به در شدن

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

تته پته-لکنت زبان

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

خوش جنس-خوش باطن-سلیم النفس

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

با هم کنار آمدن-با هم ساختن

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

تنبل خان-تن پرور

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

 

دست خالی بودن-تهی دست بودن-بی چیز بودن

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

چوچول باز-دغل-بی حیا

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن

دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

باب دندان-مناسب طبع و حال

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

ژوری-هیئت داوران

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

بی جا-نامناسب-بی مورد

پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته

ابوقراضه(ابوطیاره)

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

چهره کردن-نگا. چهره شدن

دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

دست پاک-درستکار

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

چشم انداختن-نگاه کردن

خیار چنبر-نوعی خیار

 

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

پول مول-پول

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

آب باریکه-درآمد اندک اما مرتب

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

 

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن
جامه شور-رختشوی

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

خراشه-تراشه-خرده ی چوب
دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی
تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

آه نداشتن که با ناله سودا کردن(آه در بساط نداشتن)

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

دوبلور-دوبله کننده

دنده کج-کج خلق-یکدنده

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن
چینه کشی-شغل چینه کش

چایمان-سرما خوردگی

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

پول خرد-پول سکه ای

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

جلودار کسی بودن-از پس کسی بر آمدن-مانع کسی شدن

دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن
ازرق شامی(اخمو، ترشرو)
رژیم گرفتن-رژیم داشتن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

تراشیده شدن-لاغر شدن

بارانی-اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن
دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

بَهمان-فلان

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

زرت و زورت-زرت و پرت

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن

آب نخوردن(درنگ نکردن)

آیه‌ی یاس-آن که بدبینی را به کمال می‌رساند

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

دست به دست مالیدن-تردید نشان دادن-هیچ کاری نکردن

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

برو برگرد-چون و چرا

روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن

دول-آلت مردی به زبان کودکان

دست اول-نو و تازه

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

پَخ-مسطح-بی ژرفا

 

پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

انسان بودن-شریف و درست بودن

چین چینی-پر چین

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن
خرید و فروش کردن-بازرگانی کردن-سوداگری کردن

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

تپلی-گرد و چاق

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

تیار کردن-آماده کردن

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

دمرو-کسی که دمر خوابیده

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

 

دو بامبی-دو دستی-با دو دست

خش افتادن-خراش افتادن

تپه ماهور-زمین ناهموار

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

حرف پوچ-سخن بی معنی

دست و پا کردن-فراهم آوردن

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب

 

روی خود کشیدن-رو کشیدن

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

ترش ابرو-عبوس

رد پا-جای پا-اثر

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

 

تر دست-ماهر-شعبده باز

آن چنانی(چنانکه خود می‌دانی، بسیار گران‌بها، بسیار عجیب)

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

خدا به دور-پناه بر خدا

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن

 

حشل-خطر

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

چشم کردن-چشم زدن

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

دق مرده-گرفتار شده به بیماری دق-غمگین

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

این و آن را دیدن(برای انجام کاری از همه کمک گرفتن)

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

خوش رو-زیبا-خندان

چول کردن-شرمنده کردن

انگشت به دهان-حیرت‌زده-سرگشته

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

دور تسبیح-بسیار و بی شمار

چل زن-زن کوتاه قد

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع

چله ی تابستان-گرمای سخت

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود

به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان

 

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

بخار-توانایی-شایستگی

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

تخم حرام-حرام زاده-شرور-شیطان

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)
آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)
چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

چشه ؟-او را چه شده ؟

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

چته ؟-تو را چه می شود ؟

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

حاملگی-آبستنی

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

تو دماغی-صدایی که بخشی از آن از بینی برآید

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

بوگندو-آدم کثیف و بد بو

دو پا-انسان

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

 

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

 

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

چشم دریده-خیره-درآمده

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !
بستری-خوابیده در بستر-بیمار

آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)

خوش نقش و نگار-نگا. خوش نقش

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

پشت-نسل-فرزندان

پول چای دادن-انعام دادن

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

دهن دره-خمیازه

جانور-کرم شکم و معده

دو دو کردن-دویدن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

 

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد

حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

چپری آمدن-زود آمدن

تره بار-میوه ها و سبزی ها

نوشته دیگر :   ارائه انواع بیمه تکمیلی
از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

دوندگی-سعی و کوشش

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

جگرک-نگا. جغور بغور

خوش رو-زیبا-خندان

زنانه-ویژه ی زنان

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

به جان آمدن-به ستوه آوردن-به تنگ آوردن
رشوه گرفتن-رشوه خواری

بند-ریسمان-طناب-رشته

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

دست آموز-تربیت شده-آموخته

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

پول چایی-انعام-بخشش

تُف به دهن-حیرت زده

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن
بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق
چلک بازی-بازی الک دولک
جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان

چوچول باز-دغل-بی حیا

دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

چک و چیل-لب و لوچه

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

پر مدعا- پر ادعا

آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب)

اسرار مگو-حرف‌های ناگفتنی

دستشویی-توالت-مستراح

خوشان خوشان-نهایت خوشی و لذت

 

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

بالینی-کلینیکی

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

 

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

چانه لغی-راز داری نکردن

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

چپو شدن-غارت شدن

خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

 

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

پهن شدن آفتاب-روز شدن

زحمت کش-کارگر-پیشه ور
آب سیر-جانور خوش‌رفتار
چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

خال-نقطه ی سیاه-لکه

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند
پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

 

چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز

خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

 
خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن

پامال شدن-از بین رفتن

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

بدک-نه چندان بد

پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن

دار کشیدن-دار زدن

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

حق گرفتن-نگا. حق بردن

پشت پا-فنی از کشتی برای انداختن حریف

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

 
از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

دست خدا به همراه-در پناه خدا

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

 

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

آتش از چشم کسی گرفتن(ترسانیدن)

حبه ی انگور-دانه ی انگور

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
 

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج
حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن
پُر کار-فعال-با پشتکار

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

ته ریش-ریش اندک

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

دهن بسته-حیوان

دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن
آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

جمع و جور-منظم و مرتب

آخش درآمدن-از درد نالیدن

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن
اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)
از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر
بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

دزدیده-دزدکی

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

 

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن

 

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

پی آتش آمدن-زیاد نماندن-زود برگشتن

دُرافشانی کردن-مشتی یاوه به هم بافتن

رشته فرنگی-ماکارونی

چپری آمدن-زود آمدن

از زبان افتادن-لال شدن

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

 

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

دله-ظرف حلبی

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

خوب-کافی-بسیار

حیوونکی-نگا حیوانکی

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

 
زیر جامه-زیر شلواری

مال دنیا

دست به نقد-بی درنگ-زود-فورن

حشری-شهوت ران-پر شهوت
آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی
پول مول-پول

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

چشم انداز-منظره

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

درز را آب دادن-از راه به در شدن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

بَهمان-فلان

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

دور و بر-اطراف-پیرامون

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)
اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

پُر کار-فعال-با پشتکار

حمالی-کار مفت و مجانی-کار پر زحمت

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

بد شیر-متقلب-بد جنس

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

تک و توک-به ندرت-کمی
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

 

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

چشم سفیدی کردن-پر رویی کردن-گوش به حرف ندادن

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن
بی مناسبت-نابجا-نامربوط

خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی

بالینی-کلینیکی

بدلی-تقلبی-جنس بد

زمین گذاشتن سر-مردن

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

زهره ترک شدن-زهره آب شدن
دلگرم-علاقه مند-مشتاق

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

آوار شدن سر کسی(بی‌خبر نزد کسی در آمدن)
 

پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب
 

حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره

تمام و کمال-کامل-به تمامی

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

با خدا-خداشناس-مومن

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

خفه کردن-آتشی را خاموش کردن-خاموش شدن موتور-با اصرار در کاری کسی را کسل کردن
روغن مالی-روغن زدن به دستگاه
به گوزگوز افتادن-پیر شدن-از خستگی زیاد از پای در آمدن

بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

آواز شدن(شهره شدن)

 

زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

چول کردن-شرمنده کردن

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

بی سکه-بی اعتبار

خیار چنبر-نوعی خیار

آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

جَخت-متضاد صبر

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

ریش توپی-ریش تپه

افسرده‌بیان-بی‌هوده و بی‌مزه‌گو

پرداختی-مبلغ داده شده

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال

دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

جَرّ-کشمکش دعوا

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

 

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

حلال وار-به صورت حلال

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

زن بردن-همسر گرفتن مرد

 

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

اهل دود(سیگاری)

بقچه بندی-ران چاق

ای داد بیداد(کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند)

 

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

خرجی-پول لازم برای گذران روز

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

زور-اجبار-الزام

 

آفتابی کردن(پدیدار کردن)

تپق-گرفتگی زبان

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

الحق-به‌راستی-حقیقتن

آیه‌ی یاس(آن که بدبینی را به کمال می‌رساند)

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

 
جَرّ-کشمکش دعوا

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)
آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

بی پرده-رک و صریح-آشکار

ابرو تابیدن-گره بر ابرو افکندن

خواری و زاری-پریشان حالی
چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

ریغ-مواد درون امعا و احشا

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

پوست کنده-رک و بی پرده

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

خِر-حنجره-گلو

دست چین-گزیده-منتخب

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن